آیلین اسماعیل پورآیلین اسماعیل پور، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 1 روز سن داره
راشینراشین، تا این لحظه: 6 سال و 1 ماه و 27 روز سن داره

آیلین و راشین، شمعهای روشنی بخش زندگیمون

مسافرت تابستونی

19 مرداد سفر تابستونیمون رو شروع کردیم و در شهر فومن یه ویلا اجاره کردیم و همون روز اول راهی قلعه رودخان شدیم. برای رسیدن به قلعه باید از  1000 پله بالا میرفتیم و ما هم کمر همت بستیم و راه افتادیم. راشین اول راه خوابید و حتی طی مسیر هم که می ایستادیم و دست به دستش میکردیم اصلا بیدار نمی شد. با تمام سختیها خودمون رو به قلعه رسوندیم و لحظات آخر که میخواستیم برگردیم پایین, راشین از خواب بیدار شد. خوشبختانه قلعه بسیار زیبایی بود و به تمام سختیهاش می ارزید. روز دوم رفتیم ییلاقات ماسال و با مناظر کاملا رویایی روبرو شدیم. بالای مسیرش طوری بود که  از ابرها هم بالاتر قرار گرفتیم و حرکت ابرها رو قشنگ میدیدیم. اون روز هوا بارونی و بسیار لطیف بود ...
29 مرداد 1398

17 ماهگی راشین

راشین جونم! 17 ماهگیت مبارک نفسم! الان راشین یکسری کلمات مثل عزیزم, دودو, دادا ( لالا) و تاب تاب رو میگه و منظورش رو میرسونه. وقتی ازش می پرسیم گاو چی میگه؟ خیلی ناز میگه " ما, ما ", برای گوسفند میگه " با, با " و برای سگ میگه " هاپ, هاپ". با دیدن اسب ادای پیتکو پیتکو کردنش رو درمیاره و کتاب حیواناتش رو خیلی دوست داره و همش ازمون میخواد که اسم و صدای حیوانات رو بهش بگیم. این مدت 2 تا دندون نیش راشین دراومد. به همین خاطر یه روز کامل شدیدا تب کرد و خیلی اذیت شد. وقتی هم بردیمش دکتر گفت چون علایم دیگه ای نداره باید صبر کنیم تا ببینیم ادامه داره یا نه. تا اینکه دیدیم داره دندون درمیاره. راشین خیلی دختر مهربونیه و هر چی میخوره به دیگران هم میده. م...
28 مرداد 1398

روزمرگیهامون

از شروع تابستون آیلین کلاس گونگ فو رو دوباره شروع کرد و بخاطر علاقه زیادی که به یاد گرفتن زبان انگلیسی داشت, در کانون زبان ثبت نامش کردیم و با دوستش, سورنا کلاس میرن. راشین عزیز هم در تمام این کلاسها حضور داره و معمولا در طول کلاس پارک میبرمش تا بازی کنه و مشغول باشه. البته چند باری که هوا خیلی گرم بود راشین رو پیش خاله سمانه گذاشتم و خوشبختانه خوب پیشش موند و بیقراری نکرد. من خودم هم سه روز درهفته باشگاه میرم و بچه ها رو با خودم میبرم و ازشون میخوام که همون جا بشینن. اونا هم بیرون کلاس با هم مشغول بازی میشن تا کلاسم تموم بشه. از آیلین هم ممنونم که هواسش به راشین هست و خوب سرگرمش میکنه. معمولا هر روز عصر برنامه پارک رفتن به راهه و جدیدا آی...
12 مرداد 1398

تولد بابا ایمان

29 تیر ماه تولد بابا ایمان بود و قرار بود روز قبلش خانواده دایی محمد بیان خونمون. به همین خاطر به فکر سوپرایز کردن بابا افتادیم و یه کیک تولد سفارش دادیم و هماهنگ کردیم که همون شب برامون بفرستن. خوشبختانه همه برنامه ها خوب پیش رفت و تونستیم بابا رو خوشحال کنیم و یه جشن تولد متفاوت با سالهای گذشته براش تدارک ببینیم. امیدواریم که بابا ایمان سالیان سال سلامت و خوش باشن و سایشون بالا سر ما مستدام. ...
4 مرداد 1398
1